|
اما كشورهای جديدي مانند كانادا، نيوزيلند، استراليا كه 150 سال پيش وضعيت قابل توجهی نداشتند، اكنون كشورهایی توسعه يافته و ثروتمند هستند .
تفاوت كشورهای فقير و ثروتمند در ميزان منابع طبيعی قابل استحصال آنها هم نيست .
مثال بعدي سويس است.
كشوری كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نميآيد اما بهترين شكلاتهای جهان را توليد و صادر ميكند. در سرزمين كوچك و سرد سويس كه تنها در چهار ماه سال ميتوان كشاورزی و دامداری انجام داد، بهترين لبنيات (پنير) دنيا توليد ميشود .
سويس كشوری است كه به امنيت، نظم و سختكوشی مشهور است و به همين خاطر به گاوصندوق دنيا مشهور شده است (بانكهای سويس) . >
افراد تحصیلکردهای كه از كشورهاي ثروتمند با همتايان خود در كشورهای فقير برخورد دارند برای ما مشخص ميكنند كه سطح هوش و فهم نيز تفاوت قابل توجهی در اين ميان ندارد .
نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند.. زيرا مهاجرانی كه در كشور خود برچسب تنبلی ميگيرند، در كشورهای اروپايی به نيروهای مولد تبديل ميشوند .
پس تفاوت در چيست؟
تفاوت در رفتارهای است كه در طول سالها فرهنگ و دانش نام گرفته است .
وقتي كه رفتارهای مردم كشورهاي پيشرفته و ثروتمند را تحليل ميكنيم، متوجه ميشويم كه اكثريت غالب آنها از اصول زير در زندگي خود پيروی ميكنند:
1. اخلاق به عنوان اصل پايه
2. وحدت
3. مسئوليت پذيری
4. احترام به قانون و مقررات
5. احترام به حقوق شهروندان ديگر
6. عشق به كار
7. تحمل سختيها به منظور سرمايه گذاری روی آينده
8. ميل به ارائه كارهای برتر و فوق العاده
9.. نظم پذيریی
اما در كشورهای فقير، عده قلیلی از مردم از این اصول پیروی میكنند .
ما ايرانيان فقير هستيم نه به اين خاطر كه منابع طبیعی نداريم يا اينكه طبيعت نسبت به ما بيرحم بوده است
ما فقير هستيم برای اينكه رفتارمان چنين سبب شده است.
ما برای آموختن و رعايت اصول فوق كه (توسط كشورهای پيشرفته شناسایی شده است) فاقد اهتمام لازم هستيم ...
سوختند جان و روانان دیگرند
ولی یه چیزی که شما اشاره نکردید ولی اصلی ترین عامل هست اینه که هیچ کشور مذهبی صنعتی وجود ندارد پس یه رابطه بین معکوس بین دین و پیشرفت وجود داره.
پاسخحذفالان رسم شده توی جامعه ما که تنبلی و مفت خوری و ک و ن گشاد خودشون رو می ندازن گردن دولت و بقیه آدما تا جایی که بتونن زیراب بقیه رو می زنن بعد میگن چرا جامعه ما اینجوریه!
پاسخحذفمن نظر زاگرس رو قبول دارم
پاسخحذفدر قرون وسطي كليسا بر جامعه حكومت ميكرد و همه در فقر و بد بختي ميسوختن چون اجازه فكر كردن نداشتن
كليسا به جاي اونا فكر ميكرد